کد مطلب:323167 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:290

شهادت بهاء بر خدایی باب
بسم الله الفرد الفرد

بسم الله الفرد الفرد بسم الله الفرد الفراد بسم اله الفرد الفراد بسم الله الفارد الفارد بسم الله الفرد الفراد بسم الله الفرد الفرود بسم الله الفرد الفرود بسم الله الفرد الفرود بسم الله الفرد الفرید بسم الله الفرد الفیرود بسم الله الفرد المفرد بسم الله المفرد المفرد بسم الله المفارد المفارد بسم الله الفرد الفردان بسم الله الفرد المتفرد بسم الله الفرد المتفرد بسم الله الفرد المستفرد

بالله الله الفرد الفرد بالله الله الفرد الفرد بالله الله الفارد الفارد بالله الله الفرد الفرادد بالله الله الفرد الفرود بالله الله الفرد الفرید بالله الله الفرد الفیرود بالله الله المفرد المفرد بالله الله المفرد المفرد بالله الله المفارد المفارد بالله الله الفرد الفردان بالله الله الفرد المفترد بالله الله الفرد المتفارد بالله الله الفرد المتفرد

بسم الله الفرد ذی الفرد بسم الله الفرد ذی الفرد بسم الله الفرد ذی الفرد بسم الله الفرد ذی الفراد بسم الله الفرد ذی الفراد بسم الله الفرد ذی الفردآء بسم الله الفرد ذی الافارد بسم الله الفرد ذی الافراد بسم الله الفرد ذی الافرد بسم الله الفرد ذی الفرد بسم الله الفرد ذی الفردة
بسم الله الفرد ذی الفرود بسم الله الفرد ذی الفوارد بسم الله الفرد ذی الفرادین بسم الله الفرد ذی الفاردین بسم الله الفرد ذی المتفارد بسم الله الفرد ذی المفارید بسم الله الفرد ذی الفرادات بسم الله الفرد ذی الافرد بسم الله الفرد ذی الفرادات بسم الله الفرد ذی الفرودت

بالله الله الفرد ذی الفرد بالله الله الفرد ذی الفرد بالله الله الفرد ذی الفرد بالله الله الفرد ذی الفراد بالله الله الفرد ذی الافرداء بالله الله الفرد ذی الافارد بالله الله الفرد ذی الافراد بالله الله الفرد ذی الافرد بالله الله الفرد ذی الفرادة بالله الله الفرد ذی الفرود بالله الله الفرد ذی الفرادات بالله الله الفرد ذی الافردآء بالله الله الفرد ذی الفرادات بالله الله الفرد ذی الفرودت

قل اللهم انك انت فراد السموات و الارض و ما بینهما لتوتین الفردیة من تشآء و لتنز عن الفردیة عمن تشاء و لتنزعن من تشاء و لتعزن من تشاء و لتذلن من تشاء و لتصرن من تشاء و لتخذ لن من تشاء و لتغنین من تشاء و لتفقرن من تشاء و فی قبضتك ملكوت كل شیی تخلق ما تشاء كیف تشاء بما تشاء لما تشاء انك كنت علی ما نشاء مقتدرا قل اللهم انك انت فردان السموات و الارض و ما بینهما تخلق ما تشاء بامرك انك انت افرد الافردین قل اللهم انك انت فردان الفرادین لتوتین الفرد من تشاء و لتنز عن الفرد عمن تشاء و لتقدرن ما تشاء لما نشاء بما تشاء انك كنت علی ما تشاء مقتدرا

قل الله افرد فوق كل ذی افرادین نقدر ان یمتنع عن ملیك سلطان افراده من احد لا فی السموات و لا فی الارض و لا ما بینهما انه كان فرادا فاردا فریدا قل الله افرد فوق كل ذی افرد ان قدر ان یمتنع
عن فرید فردان افراده من احمد لا فی السموات و لا فی الارض و لا ما بینهما انه كان فرادا فاردا فریدا

و لله فرادین السموات و الارض و ما بینهما و الله فراد فارد فرید و لله فردآء السموات و الارض و ما بینهما و الله فردان مفیرد و لله فرید فردان السموات و الارض و ما بینهما و الله فراد مفترد المتفارد

اننی انا الله لا اله الا انا كنت من اول الذی لآ اول له فرادا مفتردا اننی انا الله لا اله الا انا لاكونن الی آخر الذی لا آخر له فرادا مفتردا اننی انا الله لا اله الا انا كنت من اول الذی لا اول اله فرادا مفتردا اننی انا الله لا اله الآ انا لا كونن الی آخر الذی لا آخر له فرادا مفتردا اننی انا الله لا اله الا انا كنت من اول الذی لا اول اله فرادا مفتردا اننی انا الله لا اله الآ انا لا كونن الی آخر الذی لا آخر له فردانا مفتردا اننی انا الله لا الله الا انا كنت فی ازل الازال فردا فاردا فریدا اننی انا الله لا الله الا انا لاكونن لم تزل و لا تزال فردا مفتردا فریدا) (!)

الی آخر كلماته السخیفه و مزخرفاته الكثیفه آنچه در این خطبه مضمر و یا مصرح است برای مقصود ما كافی است اینكه فارسی هایش نیز نوشته می شود مقدمتا شرحی معروض می دارم كه قبلا به موضع شاهد غلط فاحش تاریخی سید باب سابقه رسانند بعد عین كلمات باب را می نویسم بنی اسرائیل از روی همه تواریخ ملل و نحل معلوم است كه در ظلل شریعت حضرت موسی علی نبینا و علیه السلام سلطنت یافته اند و ابتدا از داود ابن یسا است كه زبور به اسم او مشهور است و پدر حضرت سلیمان علیه السلام می باشد و تقریبا پانصد سال چیزی كم و زیاد بعد از حضرت موسی داود آمده و از انبیای بنی اسرائیل محسوب است و ما بین حضرت موسی و حضرت عیسی علیهماالسلام هزار و پانصد سال بوده و ششصد سال بعد از حضرت عیسی پیغمبر ما (ص) مبعوث گردیده و این چیزی است كه بر فردی از صاحبان اطلاع مستور نیست
و كتب تواریخ مملو است آقای سید باب برداشته داود را پانصد سال قبل از موسی قرار داده و می نویسد (نظر كن در امت داود پانصد سال در زبور تربیت شدند تا آنكه به كمال رسیدند بعد كه موسی ظاهر شد قلیلی كه اهل حكمت و بصیرت زبور بودند ایمان آوردند و مابقی ماندند و كل ما بین خود و خدا خود را محقق می دانستند نه این بود كه می خواستند مكابره با حق كنند مثل حالت خودت كه غرضت مكابره باحق نیست بلكه دوست می داری كه یقین حاصل نمائی و مؤمن بشوی امت داود را هم مثل خود تصور كن كه اگر یقین می نمودند كه موسی همان پیغمبر است كه داود خبر داده احد یاز امت آن خطور دون ایمان نمی كرد چگونه آنكه كافر شود و حال آنكه از یوم ظهور موسی تا اول این ظهور دو هزار و دویست و هفتاد سال گذشته و هنوز در حروف زبور باقی هستند در دین خود و ما بین خود و خدای گمان می كنند كه مثال بند حال ببین ما بین خود و خدائی كه ادعا می كنند نزد یهودیان لا شیئی است چگونه نزد خالق كل و همچنین نظر نموده در امت موسی پانصد سال تربیت شدند تا آنكه به كمال رسیدند و آنچه وعده داده بود موسی به ایشان از ظهور عیسی ظاهر شد و قلیلی كه از اهل حكمت و بصیرت بودند ایمان به عیسی آورده مابقی همه كمال جد و جهد را نمودند و ما بین خود و خدا می خواستند كه به آنچه موسی گفته ایمان آورند ولی یقین ننمودند و ماندند كه تا الان مانده اند و هنوز منتظرند پیغمبری را كه موسی خبر داده و بین خود و خدای خود را مثاب می دانند حال ببین كه ادعائی كه می كنند ما بین خود و خدا ما یقین نكردیم كه عیسی همان پیغمبر است كه موسی خبر داده) الی آخر بعدا آقا میرزا غلامحسین
حكیم بنابی برداشته سؤال می كند اینكه سید باب مسئله داود را می نویسد این چه نوع است عباس افندی جواب داده و رفوگری می كند فورا اشتباهات كفار را در حق اسلام به میان حرف می آرد كه كلا منافی همدیگر است و عین كلمات سید باب شهادت می دهد كه نه از قلم كاتب افتاده و نه داودی دیگر موجود بوده مكتوب عباس افندی در جواب سؤال شخصی مذكرو این است

(به واسطه ی جناب امین جناب میرزا غلامحسین طبیب بنابی علیه بهاء الله الابهی

هو الله

ای ثابت بر پیمان نامه ی شما رسید هر چند ابدا فرصت تحریر نیست ولی با وجود این مختصر جواب مرقوم می گردد و این نظر به محبت روح و فؤآد به آن معدن حب و وداد است حكایت حضرت داود را جواب مفصل به شخص دیگر مرقوم گردیده صورت آن جواب در ضمن این مكتوب است و اما پانصد سال كه بین حضرت موسی و حضرت مسیح در الواح حضرت اعلی منصوص است این از غلط كاتب است اصل هزار و پانصد بوده ولی از قلم كاتب افتاده چنانچه در سایر الواح هزار و پانصد منصوص باری همیشه اینگونه معرضین بوده اند بل اشد از این چنانچه در زمان حضرت رسول علیه السلام از جمله عاص بن وائل وقتی شنید كه این آیه ی مباركه نازل انتم و ما تعبدون و حطب جهنم گفت و الله ان محمدا قد سقظ بقوله زیرا به صراحت در قرآن می فرماید كه حضرت مسیح پیغمبر عظیم بود و به صراحت می فرماید كه مسیحیان عبادت مسیح می كنند و معتقد به الوهیت او هستند و در این آیه منصوص است كه عابد و معبود هر دو در نارند پس حضرت مسیح نعوذ بالله حطب
جهنم است و حال اینكه مقصود در آیه ی مباركه معبودهای حیوانی و نباتی و حجری بود نه معبود [1] انسانی و از ذوی العقل باری در جای دیگر پیش در حضرت رسول حاضر شد عرض كرد كه اگر حیوانی از كوهی بیفتد و بمیرد كی او را كشته فرمودند خدا عرض كرد گوشت او آیا حلال و پاك است فرمودند حرام و نجس است عرض كرد این گوسفندی را كه تو سر می بری و می كشی لحم او چگونه است فرمودند پاك و حلال است فریاد برآورد كه ای مردمان ملاحظه كنید و انصاف بدهید گوسفندی را كه خدا بكشد نجس است و حرام است و گوسفندی را كه او بكشد پاك و حلال است این چه بی انصافی است و این چه بی عقلی باری از این قبیل اعتراضات بسیار اما فرمایش مبارك فی الفرقان قال علی انا الحی الذی لا اموت كلمه ی فرقان بر جمیع كتب الهی وارد چنانچه بر تورات نیز اطلاق شده است هر كلمه ای كه فارق بین حق و باطل است بر آن فرقان اطلاق می شود باری ای حبیب روحانی اسم واحد بر انبیای متعدده واقع گشته حتی در قرآن اسماعیل دو اسماعیل است یكی ابن ابراهیم علیهماالسلام و اسماعیل دیگر از انبیای بنی اسرائیل است و هر دو در قرآن مذكور مراجعت كنید خواهید یافت چه بسیار از انبیاء در انجیل و تورات مذكور نبودند ولی در قرآن مذكور شدند مثل نبی الله صالح صاحب ناقه مثل نبی الله هود و همچنین انبیای كثیری در تورات مذكور ولی در قرآن غیر موجود و همچنین انبیائی به اشاره مذكور من دون تصریح اسم چنانچه اصحاب رسی می فرماید انبیائی بودند كه در كنار رود ارس مبعوث شدند و اسمشان نه در تورات و نه در انجیل و نه در فرقان
مذكور الی آخر

در لوح یكی از احبای اسكندر و نه در خصوص حضرت داوود این عبارت مذكور

هو الله

در الواح حضرت اعلی ذكر داودی هست كه پیش از حضرت موسی بود بعضی را گمان چنان كه مقصود داود ابن سیا است و حال آنكه حضرت داود ابن یسا بعد از حضرت موسی بود لهذا مغلین و معرضین كه در كمینند این را بهانه نمودند و بر سر منابر استغفر الله ذكر جهل و نادانی كردند اما حقیقت حال این است كه دو داود است یكی پیش از حضرت موسی و دیگری بعد از موسی چنانكه دو اسماعیل است یك اسماعیل ابن ابراهیم و اسماعیل دیگر از انبیای بنی اسرائیل است اما در این عبارت كه مرقوم نموده اید مقصود داود ابن یسا است و تقریبا دو هزار و چند عصر و قرن پیش از حضرت اعلی بود ظهرو خامسی كه می فرماید یكی خود حضرت داود است و دیگری حضرت مسیح و دیگری حضرت رسول و دیگر حضرت اعلی و خامسی جمال مبارك زیرا جمال مبارك در ایام حضرت اعلی روحی له الفداء مشهور آفاق گشتند الی آخر)

حال از ارباب انصاف متمنی است كه درست به بطون كلمات مذكوره توجه فرمایند و منافات كلام را بسنجند اول اینكه سید باب به خطا رفته شكی نیست و البته شخصی كه من عند الله نشد از این سهوها و نسیان ها خیلی می كند ولی با وجود این صراحت عباس افندی رفوگری كرده می گوید پانصد سال كه بین حضرت موسی و حضرت عیسی كه در كتاب سید باب است این غلط كاتب است اصل هزار و پانصد سال است در حالتی كه سید باب پس از اینكه پانصد سال ما بین
حضرت موسی و عیسی را می نویسند در عقبش می نویسند كه از زمان ظهور موسی تا ظهور من دو هزار و دویست هفتاد سال بود و این مطلب ثابت می كند كه از قلم كاتب غلط نشده بلكه عین نوشته سید باب است زیرا اگر آن طور بود بایستی سه هزار و سیصد سال بنویسد نه دو هزار و فلان پس این رفوگری صحیح نشد و در اینكه دو داود هست كار نداریم اگر چه تاریخ به غیر از یك داود بیشتر نشان نمی دهد اما خود باب می نویسد كه داود در زبور خود موسی را خبر داد در حالتی كه داود صاحب زبور در ظل شریعت موسی بود نه قبل از آن چنانچه نیز در این شكی نداریم كتاب توریة موجودی كه بهائی ها كتب آسمانی می دانند شهادت بر این مسئله می دهد پس این رنگ نیز در رفوگری معلوم شد كه نگرفت باری از این قبیل حرف ها بسیار است شخصی كه احاطه ی علمی و تاریخی او این اندازه باشد چه نوع می تواند از طرف خدا باشد و یا نعوذ بالله خود خدا باشد چنان چه بها دركتاب بدیع كه راجع به ازلی ها است در حق باب به طریق ذیل شهادت می دهد (اینكه نوشته همان حضرت باب كه شما او را رب اعلی می دانید از این كلمه معلوم می شود كه شما رب اعلی نمی دانید و یا تقیه نموده اید مثل مرشدین شما كه در بعضی از مواضع انكار می نمایند و تبری می جویند و به اطراف پشته پشته كتب مجعوله در اثبات حقیقت خود می فرستند شما و كل من فی السموات و الارض جمیعا بدانند انا كنا موقتا معترفا مذعنا ناطقا ذاكرا قائلا منادیا مضجا مصرخا مصیحا متكلما مبلغا معجا باعلی الصوت بانه هو رب الاعلی و سدرة المنتهی و ملكوت العلی و جبروت العلیاء و لا هوت البقا و روح البها و سر الاعظم و كلمة لائم و مظهر القدم و هیكل الاكرم و رمز المنمنم و رب الامم و البحر
المعظم و مطلع الصمدیه لولاه ما ظهر الوجود و ما عرف المقصود و ما برز جمال المعبود تالله باسمه قد خلقت السماء و ما فیها و الارض و من علیها و به موجت الجار و جرت الانهار و اثمرت الاشجار و به حققت الادیان و ظهر جمال الرحمن فو الله لو یصفه الی آخر الذی لا آخر له لن یسكن فوادی من عطش حب ذكر اسمائه و صفاته فكیف نفسه المقدس العزیز الجمیل)

و ایضا در جای دیگر در زیارت نامه ی ملا حسین بشرویه ئی كه از قلم بها نوشته شده شهادت بر خدائی باب داده ولی خدائی او را به ملا حسین بشرویه می چسباند كه اگر تو نمی شدی خدا در تخت خود نمی توانست بنشیند چنانچه می گوید (قل اول روح ظهر عن مكمن الكبریآء و اول رحمته نزلت من سمآء القدس عن یمین العرش مقر ربنا العلی الاعلی علیك یا سر القضاء و هیكل الامضاء و كلمة الاثم فی جبروت البقاء و اسم الاعظم فی ملكوت الا ننآء اشهد بذاتی و نفسی و لسانی بانك انت الذی استوی جمال السبحان علی عرش اسمه الرحمن و بك ظهرت مشیة الاولیة لاهل الاكوان و بك نزلت نغمة الفردوس من سماء الفضل من لدن ربك العزیز المنان و بك ظهر امر الله المهیمن المقتدر العزیز القدیر و اشهد انك كنت اول نور ظهر عن جمال الاحدیة و اول شمس اشرقت عن افق الآلهیه لولاك ما ظهر جمال الهویة و ما برز اسرار الصمدیة الی ان قال لولآك ما عرف احد نفس الله و جماله و ما وصل نفس الی شاطی قربه و لقائه... و بك ظهر جمال الغیب باسمه العلی الاعلی... و لولاك ما رفعت السماء و ما سكنت الارض و ما ظهرت البحار... و اشهد انك انت حملت امانت ربك الرحمن و عرفت جمال السبحان و قرت بلقاء الله فی یوم الذی ما عرفه احد الا انت)
الی آخر كلماته مخفی نماند كه بها به سید باب اعتقاد نداشت چنانچه در بعضی مواقع بروز كرده ولی نظر به اینكه الوهیت خود را به گوسفندان ثابت نماید شهادت بر خدائی باب می دهد كه اگر كسی كتاب بدیع بها را كه از قول آقا محمد علی تنباكو فروش در ادرنه به اسلامبول به طرفداران میرزا یحیی ازل نوشته دیده باشد بدین نكته ملتفت خواهد شد كه چاره نداشت مگر اینكه سید باب را تصدیق نماید به جهت اینكه سید باب می گوید در سنه مستغاث من یظهر الله ظاهر خواهد شد و مستغاث سنه دو هزار و یك سال 2001 بعد از سید باب باید باشد و حتی مكتوب به باب می نویسد كه آن مكتوب باید در مدرسه به من یظهره الله برسد پس بها گفته ی باب هم حق نخواهد شد زیرا سن بها دو سال نیز از باب بزرگتر راست در هزار و دویست و سی و سه بها متولد شده و در سی و پنج باب تولد یافته پس این مطابق نمی آید و این مدرسه را عباس افندی در جائی دیگر تعبیر و تفسیر می كند این است (در خصوص لوح معهود سؤال نموده بودید آن لوحی است حضرت اعلی مرقوم نموده اند كه در مكتب من یظهر الله تقدیم حضور مبارك شود حضرات بهائی ها این را وسیله تخدیش اذهان نموده اند كه من یظهر الله باید طفل باشد تا این عریضه در مكتب خانه تقدیم حضور مبارك گردد پس چون جمال مبارك طفل نبودند من یظهر الله نیستند جمال مبارك در كتاب می فرمایند كه مكتب من یظهر الله مكتب صبیان نیست و مدرسه ی اطفال نادان نه آن مكتب معانی و بیان است كه مقدس از ادراك من فی الامكان می فرماید در آن كتب لوح حضرت اعلی را كه هدیه ی بدیعه ی الهیه بود مشاهده نمودم باری حضرات بهائی ها چنین اوهام فرموده اند كه مكتب من یظهر الله مكتب صبیان نادان است تبالهم و
سحقا لهم و تسعا لهم من هذا الجهل العظیم آن لوح مبارك حضرت اعلی روحی له الفداء را این عبد روزی در عراق بالتصادف در مكتب خانه تقدیم حضور مبارك كرد یعنی حامل این هدیه شدم)

و علاوه دلیل بر اینكه بها گفته ی باب نیست این است كه باب در بیان می نویسد كه با بچه ها شوخی و لواط نكنید زیرا ممكن است كه من یظهر الله در میان آن ها باشد بها كه كوچك نبود این كلمه مصداق یابد! باری در خصوص سنه ی مستغاث بها می گوید (هذا الوح الله قد نزل من جبروت العزة و الآقتدار قوله جل سلطانه من ینتظر ظهورا بعدی انه من الخاسرین و الذی یظهر بعد الالف انه ناطق باسمی و فی المستغاث (بعد از سید باب 2001) یأتی من یشهدنی بانی انا الله رب السموات والارضین ما عرف احد هذا الظهور الاعلی قدر انه بكل شیئی علیم انتهی)


[1] از اين كلمه چنين مفهوم است كه گويا به معبود انساني معتقد است.